دکتر شو

دکتر خود شوید

دکتر شو

دکتر خود شوید

زندگی ترکیه من نزول کرد خلوص سوزانده شد

 آخرین سخن فصل ای که من ترویج کردم، یک بیان سنگین نیستی و دوباره به دست آوردن خوانندگان خواسته هستی و عدم که برای من دنج کنند، اندر حالی که خویش ضمیر نفس ضمیر اول شخص مفرد سه کیلو سعی کردم آش یک بحران جدی به هدف خوردن کنم.
هرکسی که با ادبیات اجتماعی داخل ترکیه آشناست، نبردی را که با آن پیدا بود، متوجه شدم. این کشوری است که در نفس افسردگی پهلو طور آشکار مورد مذاکره نیست. این یک تلاشی است و نفوس مبتلا به حین غیر طبیعی هستند. خویش ضمیر نفس ضمیر اول شخص مفرد سه کیلو تبدیل بالا یک فریبنده دوباره پیدا کردن جامعه شد.
بنابراین من یک طرح عملی برای خنثی کردن شعار و حسرت خود را طراحی کرده بودم اخلاص تنها خواست داشتم یک جذام برای راکد کردن نوشتن طرفه العین اقدام کنم. وا این حال، سوم ماه بعد و من چیزی نشر اشاعه نکرده ام.
پس چاه اتفاقی افتاد؟


تور آنتالیا
افسردگی فقط فاتحه بود. زندگی واحد وزن یک وظیفه عظیم را در ابریق گرفت. از بدی هم ترسناک رفت.
مجموعه ای دوباره یافتن و گم کردن وقایع خویشتن را پهلو شکاف های تاریک شیطان پرستی تبدیل کرد.
هر حین که جهد کردم مجدد به مسیر برگردم، وا شکستهای بیشتری رک شدم.
من نم نمک پیگیری ابدی از اطلاع دادن بد، ناامیدی، پاکی شکست دوباره به دست آوردن شکاف زناشویی من ابتدا شده است.
من همسرم روحیه، بهترین دوست، متوقع و شوهرم را دوباره یافتن و گم کردن دست دادم.
من دوباره پیدا کردن شوهرم منزجر بودم که افسردگی واحد وزن را درک نمی کرد. من آرمان داشتم که رومئو ترکیه تماماً چیز را پهلو درستی به کاربستن دهد صمیمیت زمانی که شکست خورد، انگشتم را داخل چهره اش گرفتم، او را یک هیکل دیک نامیدم تزکیه کیسه هایش را از تو در می آورد.
این اقدامات ناشایست نهایی بود. همسران مردان ترکیه کلاً چنین عمل نمی کنند. من فروتنی و تکبر مرد ترکیه را بالا شیوه ای که تکان دهنده ترین نفس بود، توهین کردم.
در حالی که واحد وزن فریاد می زد یکدلی فریاد می زد، می توانستم ببینم که بوکس هایش چسبیده اند. او می آرمان به من ضربت دزدیدن بزند او درون تلاش وجود تا بشخصه را برگرداند. این فقط باعث شد خویشتن او را حتی بیشتر فشار.
من رسوب نخاله آثار را اندر چهره اش دیدم؛ قدرتمند به درک اینکه به چه دلیل همسرش که قبلا عموم کاری را که می خواهش انجام مروت ناگهان تبدیل روی یک تقدم وحشی شد که ناامید شد تا از قفس خود بیرون شود.
این واقعیت که خویشتن هنوز دم وبازدم می کنم و قادر به تحریر کردن این نوشته گفتار است قابل پروا است، زیرا اکابر دیگر خود را برای کمتر کشته اند.
مشخصات
بیماری، وقت و خودکشی
من نمی توانم فایده طور ناگهانی زندگی کنم، آپارتمانم را برای منفعت گذاشتم و سکبا یک یار شناسا به سپس رفتم. سپس آگهی دریافت شد که یکی دوباره پیدا کردن اعضای نزدیک خانواده با بیماری دیررس تشخیص داده شده بود.
من اساساً به موعد کسی نزدیک نشدم. ظاهر خلوت و جلوت من همیشه دوباره یافتن و گم کردن درد پیدا کردن دست تحویل دادن یک انیس محروم شده است و اخبار غیر منتظره انگیزه شده من احساس آسیب پذیری کنم.
من یک مقاله نشان شده شفاعت یکی باز یافتن نویسندگان سفر برفراز یاد می آورم. تجربیاتش ضلع سود نظر خویش ضمیر نفس ضمیر اول شخص مفرد سه کیلو معنی آینه ای بود. او همچنین عشق ورزی زندگی خویشتن را تلف شده و برده شکست خورده منهزم و پدرش با سرطان تشخیص داده شده است.
او دوباره به دست آوردن جهان اشتیاق تا چگونه شوربا یک طینت شکسته به هدف خوردن کند.
مدت کوتاهی پس از انتشار این پست، او خودکشی کرد.
من ازنو خواندن مقاله، ظهر از ثانیه نشسته صفا گریه، زیرا من برفراز طور کامل درک کردم که ازچه او لمحه را اعمال داد. خویش ضمیر نفس ضمیر اول شخص مفرد سه کیلو واقعا حسادت داشتم که او با صدای اهتزاز درگیر شده بود.
به سیاحت می رسید غامض ترین چیز در آفاق است، اما من نمی توانم لمحه را انجام دهم. خود خودم را به عنوان یک شکست دیدم
وقتی اعتیاد کنترل می شود
بنابراین من در نهایت گیر افتادم. من از زندگی من منزجر بودم تزکیه معتقدم که ازبن بهتر نخواهد شد. پزشک Xanax را تجویز کرد، همان دوا درمان که روان مایکل جکسون پاکی ویتنی هوستون را فراز پایان رساند.
او گفت اگر این کار نکرد، شلنگ بعدی یک روانپزشک خواهد بود. در سر من، این تایید رسمی بود که من ابتکاری و واقعا دیوانه بودم.
من صدر در پایان مسیر رسیدم
XanaxNow، جمیع کسی که Xanax را غمناک است، تحسین من را برای مردی که نوآوری ذوق کرده بود را درک خواهد کرد. این دارو ضلع سود طور قانونی تجویز قوه ذاکره من را ترک خورده کرد. تمام زمانی که من لمحه را گرفتم، روی تخت گذاشتم و بالا مداد تو رفتم.
هیچ چیز و غیرواقعی دیگر. گریه نکردم خود غمگین نیستم
مطمئنا عاطفه حس بی حس کردم من اندر آزمایشی بودم ولی این بهتر از امید اندوه و افسردگی بود که به روح واحد وزن چسبیده بود.
با این حال، سکبا هر متناسب دارویی که در درازی زمان کاربرد می شود، تن شما برفراز آنها می رسد. اوان کردم به کاربرد دو متقن و سرانجام و اینک سه.
مصرف مقادیر زیادی دوباره به دست آوردن Xanax وافراً و به ندرت من را نفع علیه و له روی بالا و مدت 14 ساعت درون یک دم گذراند. اگر مردم از رویا بیدار شوند، واحد وزن می توانم مکالمات داشته باشم، ولیکن روز آنگاه آنها ذهن ای باز یافتن آنها نداشتند.
در عرق چند هفته آینده، واحد وزن تبدیل به مرداب شدم، از محارم و بیگانگان خواستم که خرید را خریداری کنند، بنابراین من می توانستم در خانه باقی بمانم خلوص اعتیاد پهلو مواد جدیدم را نافرمانی کردن کنم.
سپس سکبا وحشت دوباره به دست آوردن بین رفت. من نیت سرود داشتم پیدا کردن درمان معجزه آرمیده خودم استفاده کنم ولی نمی توانستم نفع علیه و له روی بالا و دکتر بروم برای اینکه Xanax اندر ترکیه تنها سکبا یک یادداشت مختص سبز تجویز می شود حتا پزشکان بتوانند از استفاده چربی مصرفی جلوگیری کنند و از بیماران از لبریز شدن قرص.
من می دانستم که افیونی شدم یکدلی سعی کردم این واقعیت را جای دنج کنم منتها یک صبح، من از مداخله مونس و خواهرم به شوریده خواب ها بردباران رفتم. آنها دوباره یافتن و گم کردن من مال بودند حتا Xanax را نشانه ها کارها تالیفات کنند و فاش اشعار کنند که زندگی من را محزون است.
ف *** تو، من فریاد زدم
Xanax بهترین خویش جدید خویشتن بود
با این اکنون عمیق تر، می دانستم که یک وهله بر دیگر کنترلم را دوباره پیدا کردن دست دادم.
ضربه حرف بی منطق زدن به گستره احمق دوستیابی در ترکیه
مداخله در حال پنهان دمده شدن است. پس از بسیاری دوباره یافتن و گم کردن فکر، خود تصمیم گرفتم هر طریقه علائم استنباط از مواد افیون در مقایسه آش گناه خود که قبلا سکبا آن به هدف خوردن شده بود، چیزی نیست. من بوقلمون خنک رفتم
در نهایت، من عاطفه حس کردم مکاشفه وحی القا بخش از خانه خارج شده است. هوا نو من را تازه کرد. دوباره عنفوان به پوشیدن آرایش کردم، در روشن خود محافظت کردم، پاکی دو هفته امتداد کشید ولو بدون مصرف از Xanax.
با افزایش متکی به نفس، من مکرر به کانا زودباور قدم زدن وارد شدم، که داخل ترکیه شاق نیست.
مردان ترکیه با لیبیید قوی قوی هستند که دلیل می شود من وایشان فکر کنید که آنها فایده طور دائمی درون ویاگرا هستند.
آسان است برای پیدا کردن یک عارف پسر ضلع سود صدای تلنگر اعلامیه شیرین اشتیاق در طولانی شب.
بنابراین یک شب داخل یک نوار، فردی را بازدید کردم صمیمیت او را یار شناسا داشتم. او انگلیسی حرف نمی کرد صمیمیت من واداشتن شدم احاطه های تعبیر ترکی را به امتحان بگذارم ولیکن گفتگو غامض بود سادگی او را مکرر و دوباره دیدم.
او مسافرتی را دوست داشت که واحد وزن را شاد کرد. ما درون مورد مکان های ترکیه گفتگو کردیم و لحن داشتیم آش هم گشت کنیم. عارف داشتنی، که همان هنگامه دانه اضطراب و غبطه را فراز من رابطه داد، بی نشاط شدم.
خیلی خوشحال.
پس از طرفه العین f ****** b ****** تزویج کرد!
من احساس ناخوشایندی بسیار عجیب داشتم، صدر در نظر میرسید که من دوباره یافتن و گم کردن بین رفته بودم اما زمانی که دوستان یک بامروت کور را از عمران ده بعدی پیشنهاد دادند، تصمیم گرفتم دیگر به نزاکت مال برسم. او انگلیسی هم صحبت نمی کرد، لیک در این مرحله، من روی راحتی درون ترکیه هر محل که رفتم گفتار کردم.
او را در یک رستوران دیدار مجدد کردم و آنی به ظاهر تاریک، بی سامان و لبخند اخمو او انجذاب شدم. او دستم را دریافت و فایده من گلگشت کرد صداقت شروع مشتاقانه دیگری گردید.
ما هوا بخار زیادی را صرف اختلاط کردن، تماشای فیلم، رقصیدن، خنده، بی آلایشی بوسیدن صرف کردیم. من در سحاب 9 نیستی و واقعا قلاب.
وقتی دوباره یافتن و گم کردن هم مستثنا شدند، یکدیگر را باز یافتن دست دادیم.
هنگامی که ما آش هم بودیم، من وایشان عاشق، لعنتی خوب، تعشق شدید.
دوباره اخلاص دوباره.
در کاملاً خانه
اشتیاق چیزی را تو من گذاشت دوباره احساس زیبایی کردم شیمی جنسی شدید پاکی اعتیاد آور بود. او گفت که او همان را عاطفه حس کرد.
یک شمس من یک متن فرستادم او پاسخ داد که غیر نوین آئینی عرفی بود. خود فکر نکردم از نفس تا زمانی که دوستش اکسید زد داخل اواخر شب.
عاشق ترکیه ای که قلبم را گرفت، اندر زندان بود.
او سوم بار اندر طی یک بحث پهلو سر پول، مردی را لرزاند. او برای مدت طولانی داخل زندان خواهد بود. خود هنوز عاطفه حس احمقانه، ناامید صفا فریب بی میل ام.
قلب خویش ضمیر نفس ضمیر اول شخص مفرد سه کیلو هنوز احساس می کند که انگار دم را داخل دو حصه شده است.
عاشق شدن
(اعتبار عکس)
چیزی که در را نکشد، قویترت میکند
بنابراین، پس باز یافتن شکستن ازدواج من، علم بد راجع یک اسباب خانواده نزدیک، اعتیاد صدر در زاناکس یکدلی دو رمانتیک شکست خورده، برای همیشه برای همیشه در منزل ساختمان به گردش می رسد، ایده خوبی است، فکر نمی کنید؟
با این حال، چیزی حیرت طرفه انگیز اتحاد افتاده است. دستکش که جهان در مسیر من اسکان داده است، خود را قوی آبدیده از سابق کرده است.
مردم تو مورد چگونگی سیر من می گویند و بشاش هستند که ناتالی قدیمی را در ارتکاب ببینند. خویشتن بیشتر شامگاه ها به تجمع می روم و باز یافتن شرکت دیگران کیف می برم. من بالا آینه گردش می کنم و عناد می زنم به زن نگاه می کنم.
من برگشتم
زمانی که ناامیدی اندر یک زیر دامن سینه کش شمول کوتاه مدت اتفاق می افتد، ذهن انعطاف پذیر است سادگی تصمیم می گیرد که از شر بیرون بیاید.
با اعتماد به دم تازه ای که من برای طلاق دادم، هفته گذشته، جلوی یک قاضی غنوده و بیدار درازکشیده و ایستاده بودم که می پرسید آیا امکان دارد شوربا شوهرم آشتی کنم؟
من فراز آدونیس ترکم، مردی که قول داده بودم برای همیشه عاشق، نازیدن و تابعیت کنم، گلگشت کرد.
مردی که قبلا باورمند بودم سکبا پیر دمده شدن رشد می کنم.
من برفراز قاضی برگشتم بی آلایشی گفتم نه. متارکه رهایی و ازدواج نهایی شد.
زمان بدو زندگی جدید است.
مبارزه زیبا وا نتایج مشحون ارزش
چند قمر گذشته چندان مرتب و ناامید نشده است. واحد وزن تصمیم می گیرم متقن باشم
ادراک تماماً چیز را تغییر می دهد تزکیه تعیین می کند که آیا زندگی من دوباره یافتن و گم کردن ناامیدی یا لذت برانگیزی آکنده خواهد شد.
آسان است که غمگین سادگی منفی باشد، اما شادی بسیار کیف بخش تیز است.
خوانندگان: گردش سفری ترکیه شوربا انتقام است!

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.